اثرات نشاط کودکانه و خندیدن در محیط خانه/نحوه بازی کردن فعال با کودکان چگونه است؟
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۱۵۵۴۲۹
گروه خانواده ـ زهره سعیدی: کارشناسان تکامل کودک که مقولهٔ شوخطبعی را مطالعه کردهاند میگویند داشتن دورهٔ کودکی مملو از خنده و تفریح مزایایی دارد که تا پایان عمر باقی میماند. همچنین شوخطبعی یکی از بهترین راههایی است که انسانها برای مواجهه با مشکلات اختراع کردهاند. شوخطبعی بخشی از بازی ذهنی بچه ها است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حس شوخطبعی مزیت بزرگی در زندگی است که مزایای زیادی دارد. کودکی که به سادگی میتواند حس شوخطبعی خود را فعال کند احتمال بالاتری برای داشتن روابط دوستی قوی، محبوب بودن در میان همسالان و در بزرگسالی برای کنار آمدن با همکاران، مدیریت حسهایی مثل استیصال و ناتوانی و بیان و انتقال تنشها دارد و کمتر از افسردگی رنج میبرد. حس شوخطبعی همچنین با هوش، عزت نفس، خلاقیت و مهارت حل مسئله ارتباط دارد.
دکتر سجاد کریمان مجد؛ مشاور خانواده و روانشناس در ارتباط با اهمیت خنده و ایجاد حس شوخ طبعی کودکان، مزایا و راهکارهای ایجاد آن در گفت وگو با فارس مفاهیمی را مطرح کرده که در ادامه می خوانیم:
*جناب دکتر یک مفهوم مهم در مراحل رشد کودک توجه به خندیدن و ایجاد روحیه خندیدن در بچه ها است که قطعا تأثیرات مثبتی در روند رشد روانی کودک دارد ، در این رابطه چه نظری دارید و اینکه چطور می توان آن را در کودکان تقویت کرد؟
برای پرداختن به سوال شما ابتدا باید مقدمتا عرض کنم که یکی از مشکلاتی که در جامعه ایرانی خیلی بیشتر شاید براساس ویژگی های فرهنگی مان وجود داشته باشد، بحث بازداری هیجانی به معنای خودکنترلی و خودسانسوری هیجانی توسط خود فرد است که عموما از دوران کودکی این اتفاق در جریان روان انسان ها نقش خود را تثبیت می کند.
یک سری از باورهای شناختی ناکارآمد مثل «مرد که گریه نمی کنه»، «بچه خوب داد نمی زنه»، «اگه می خوای پسر خوبی باشی نباید الان گریه بکنی«، «آدم بزرگا گریه نمی کنن، پس اگه گریه کنی بچه هستی»، «می خوای بخندی بلند نخند و صداتو کسی نشنوه»، «دختر نباید بلند بخنده»، «قیافتو اینطوری نکن»، «اخماتو تو هم ننداز» و یک سری این جملات که به ما از طرف بزرگترها به صورت کاملا سینه به سینه منتقل شده مبنی بر اینکه هیجانات خود را کنترل و به نحوی سانسور کن، این اتفاق نتیجه اش بازداری هیجانی است.
مسئله ای که در دوران بزرگسالی فرد را بسیار تنها می کند و باعث می شود خیلی بدحالی های خود را درون ریزی و تبدیل به بمبی از خشم کند و در موقع نابه جای خود آن خشم را تخلیه کند. این اتفاق، اتفاقی است که ما اگر بخواهیم مراقبت درستی از آن داشته یا پیشگیری کنیم می بایست از همان دوران طفولیت مدلی از رفتار را برای فرزند خود تعریف کنیم که در آن مدل فرزند من نه تنها برای ابراز هیجانات خود مجوز داشته باشد، بلکه برای ابراز احساسات و هیجاناتش به او پاداش و آموزش دهیم تا هیجانات و احساساتش را ابراز کند.
چرا که با ابراز این هیجانات و احساسات کودک رنگ زندگی را متوجه می شود و می تواند مراقب باشد که رفتارهای ناشایست و آسیب زننده از خود بروز ندهد، وقتی فرد توانمندی ابراز هیجان شادی را در فضای هیجانی ، صورت و زبان بدن خود ابراز کند، این شادی را در خود فرو می ریزد و بهره مندی از لذت شاد بودن تبدیل به یک مسئله ناخوشایند مثل مصرف مواد می شود، یعنی یک شادی اشتباهی را جایگزین می کند یا چیزهایی شبیه به این که دیگر مثال نمی زنم، برای همین هم سلامت روان یک انسان اقتضا می کند که هیجانات و احساسات خود را بشناسد و درست آنها را ابراز کند.
*این هدف چطور میسر می شود و چقدر آن آموختنی است؟
برای رسیدن به این هدف می بایست از دوران کودکی ما بتوانیم بچه هایمان را با احساسات خود آشنا کنیم، با ابراز هیجانات تشویق کنیم یعنی باید بتوانیم به کودکمان یاد دهیم تفاوت بین ناراحتی و خشم را متوجه بشود. من الان در شرایط فعلی بزرگسالانی که به مرکز مشاوره مراجعه می کنند و آنها را می بینم، خیلی وقت ها اشاره می کنند که خیلی ناراحت اند از گفت وگو با فلان آدم، اما بعد متوجه می شوم که خیلی عصبانی هستند نه اینکه ناراحت باشند!
یا اینکه می گوید من از او متنفر هستم درحالیکه فقط خشمگین است و متنفر نیست یعنی یک مدلی از فهم درست احساسات که متأسفانه بزرگسالان ما ندارند و البته حق هم من به آنها می دهم چون در دوران کودکی پدر و مادرهایشان نسبت به این ماجرا به صورت اصولی کار تربیتی انجام نداده اند ما باید در دوران کودکی بتوانیم اولا احساسات را به صورت تفکیک شده برای فرزندمان بشناسانیم، قبلش هم باید آن را بشناسیم تا به بچه ها هم آموزش دهیم.
*چطور این کار را انجام دهیم؟
اینکه بتوانیم به نمایش تصاویر مختلف صورت یک فرد بپردازیم یعنی مثلا شناخت تفاوت چهره یک فرد عصبانی، ناراحت یا چهره یک فرد شاد یا سرخوش و سرحال، شاداب یا چهره یک فرد عصبی و متنفر که اینها همه با هم متفاوت است باید این صورت های متفاوت را با بازی های مختف مثل ادابازی نشان دهیم و از کودک بخواهیم ادای آدم های مختل با احساسات مختلف را نشان دهد.
یک سری از باورهای شناختی ناکارآمد مثل «مرد که گریه نمی کنه»، «بچه خوب داد نمی زنه»، «اگه می خوای پسر خوبی باشی نباید الان گریه بکنی» را باید برای تربیت فرزندمان کنار بگذاریم
یعنی مثلا به فرزندمان بگوییم آدم شرمسار و خجل چه شکلی است، آدمی که تعجب می کند چه قیافه ای دارد یا آدمی که دردش گرفته ، چطور می شود یا وقتی می خندد و شاد و خوشحال است چه شکلی است؟
تک تک این سوالات را می توانیم از صورت بچه مان متوجه شویم، خیلی از ما حتی اینها را خودمان هم نمی دانیم. بد نیست یک زمان هایی هم بگذاریم تا در اینترنت جستجو بکنیم انواع احساسات را بشناسیم و ببینیم ما چند احساس مختلف داریم شاید ما ده ها احساس داریم که روی هم رفته از چند تای آنها استفاده می کنیم مثل ترس ، عصبانیت، خشم ، شادی و غم دیگر سراغ شرمساری، تعجب و سایر احساسات نمی رویم، بنابراین اول باید خودمان احساسات را بشناسیم و بعد بتوانیم آن را به بچه هایمان هم یاد بدهیم.
*خندیدن و خنداندن به لحاظ فیزیولوژیک چه تأثیری در روان کودکان دارد؟
پژوهش ها نشان داده اند که خندیدن ترشح آندورفین را در بدن بیشتر می کند، آندورفین به نحوی می تواند عملکرد قلب و سایر اندام های بدن را تنظیم و باعث شادابی سلول های بدن شود از سویی هم باعث کاهش آدرنالین و کورتیزول می شود که برای کم کردن استرس و اضطراب قطعا نقش موثری دارد، پس به لحاظ علمی خندیدن و ترشح هورمون های متناظر آن در جریان سلامت جسم و روان نقش تعیین کننده ای دارد.
در فضای ارتباطی و هیجانی با کودک این مدل رفتار می تواند در جریان کم کردن استرس های بچه ها هم تأثیرگذار باشد بعضی وقت ها ما در عملکرد رفتاری ظاهری و غیرآگاهانه خود هم می بینیم بعضی موقع ها بچه ها که خیلی گریه می کنند، بزرگترها و مسن ترها می آیند و با شوخی و قلقلک گریه را به نحوی موقعیتش را تغییر می دهند، یعنی صرف خندیدن خیلی وقت ها آن فشار عصبی را کم می کند، البته خود فشار عصبی و میزانش هم خیلی مهم است که چقدر باشد و اگر ریشه های آن در بچه باقی مانده باشد هر چقدر هم او را بخندانیم، نمی توانیم آن را برطرف کنیم ما هم نمی خواهیم همه نوع فشار عصبی را با خنده برطرف کنیم اما خنده می تواند در فرایند روانی فرزندمان غیر از سلامت جسم و روان، فرایند استرس و اضطراب بچه را هم کم کند.
*خود نحوه ارتباط والدین با هم چه تأثیری در شاد بودن بچه ها دارد؟
به هرحال قطع به یقین لازمه خندیدن بچه ها داشتن یک زندگی شاد، پرنشاط و گرم است وقتی ما بهره مند از یک زندگی شاد و پرنشاط نیستیم و در روابط زوجی و ارتباطات عاطفی مان اختلالی باشد عملا فضای گرمی در خانه حاکم نیست و خندیدن و حال خوب داشتن قاعدتا محقق نمی شود پس برای اینکه چنین محیطی را در خانه ایجاد کنیم اول پیش از اینکه به بچه ها فکر کنیم، باید به رابطه بین خود و همسرمان فکر کنیم و اگر آن رابطه را به نحوی از حالت بدحالی و کم انرژی بودن در بیاوریم قطعا می توانیم بستر مناسب برای خندیدن از ته دل را فراهم کنیم.
*درباره بازی کردن با بچه ها بگویید چطور این می تواند باعث شادی شان شود و چه اصولی باید داشته باشد؟
بهترین روش برای خندیدن، شاد و گرم بودن فضای زندگی در کنار بچه ها، بازی کردن با آنها است و اصل مهم در بازی کردن که بسیار به پدر و مادرها پیشنهاد می کنیم این است که وقتی با بچه ها بازی می کنیم به معنای واقعی کودک شویم و به معنای واقعی هیجانات کودکانه ابراز کنیم، با بالغ و والد درونمان بازی نکنیم ، کودک درونمان را فعال کنیم و کودکانه بازی کنیم.
وقتی با بچه ها بازی می کنیم به معنای واقعی کودک شویم و به معنای واقعی هیجانات کودکانه ابراز کنیم، با بالغ و والد درونمان بازی نکنیم ، کودک درونمان را فعال کنیم و کودکانه بازی کنیم
در فرآیند تربیتی این ماجرا و موضوع بسیار تعیین کننده است که وقتی ما کودک می شویم می توانیم هیجانات کودکانه از خود ابراز کنیم و این هیجانات باعث تقویت شادی فضای روانی و خندیدن از ته دل بچه ها می شود. ما بازی کردن را گاهی با آموزش دادن تلفیق می کنیم که این قدرت عمل بازی را کم می کند، من خواهش می کنم از پدر و مادرها که خیلی وقت ها بازی کنند، فقط برای اینکه بازی کرده باشند.
صرف بازی کردن، تخلیه هیجان و ابراز هیجانات در بازی بیشترین تأثیر را در فرایند تربیت فرزندمان دارد. نیازی نیست در بازی الزاما چیزی آموزش دهیم چون آموزش دادن جریان تخلیه هیجانی و رها کردن احساسات را به تعویق می اندازد و کار رها کردن هیجانات را کند می کند و باعث می شود که بچه ها از بازی آن بهره کافی را نبرند.
*نکته پایانی؟
در نهایت در دوره فعلی که ما گرفتار این بلای خانه مان سوز کرونا هستیم این موضوع یعنی فعال سازی فضای هیجانی کودک و احساسات او در منزل با بازی کردن و گرم کردن و نشاط کودک با بازی هایی که الزما نیاز به هزینه های زیادی هم ندارد فقط نیاز به یک حال و حوصله و انگیزه و انرژی برای انجامش هستر، می توانیم بخش زیادی از این استرس تحمیل شده کرونا را در زندگی مان و احساسات آسب دیده فرزندمان تغییر دهیم و از بین ببریم و کمک کنیم این حال بد ناشی از خبرهای دردناک کرونا با یک فضای گرم و با نشاط در خانه تثبیت نشود و باعث بدحالی افراد خانه به ویژه بچه ها که بی دفاع در معرض فشار بیشتری به خاطر عدم تجربه و زلالی احساس و عاطفه شان نشود و این مشکل را بتوانیم برطرف کنیم.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: روانشناس و مشاور خانواده الگوی تربیتی کنترل هیجانات لبخند بازی کردن خبرخوب بازی با بچه معنای واقعی دوران کودکی بازی کردن وقت ها یک فرد بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۵۵۴۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
راهکارهای جایگزین تنبیه بدنی در کودکان
یک روانشناس در مورد تنبیه کودک گفت: شما میتوانید با استفاده از محرومیتسازی، محدویتهای کلامی یا تقویت منفی به صورت غیرفیزیکی کودک را تنبیه کنید. چرا که تنبیه بدنی میتواند خشم، پرخاشگری، و طیف وسیعی از اختلالات هیجانی و رفتاری را برای کودک به همراه داشته باشد.
به گزارش ایسنا، سحر پهلواننشان روانشناس کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا با بیان تعریف تنبیه از دیدگاه روانشناسی گفت: در روانشناسی کودکان و نوجوانان، تنبیه را به عنوان یکی از شیوههای رایجی که ذیل رفتار درمانی به شمار میآید در نظر میگیرند، شیوهای که برای آموزش برخی از مفاهیم یا اجتناب از انجام برخی از موارد، توسط خانوادهها یا افرادی که در حوزه آموزش، تعلیم و تربیت هستند میتواند اعمال شود.
شکلهای مختلفی از تنبیه وجود دارد
این روانشناس در ادامه با بیان اینکه کلمه تنبیه در نظر عوام، همان تنبیه فیزیکی و بدنی است، گفت: ما شکلهای مختلفی از تنبیه را داریم برای مثال شکلی از تنبیه میتواند به شکل تقویت منفی باشد. در شکل دیگر از تنبیه، کودک از موضوع مثبتی که برای او لذت یا خوشحالی به همراه داشته دور شود، یا در اختیار او قرار نمیدهیم. بنابراین شما میتوانید با استفاده از محرومیتسازی، محدویتهای کلامی یا تقویت منفی به صورت غیرفیزیکی کودک را تنبیه کنید. چرا که تنبیه بدنی میتواند خشم، پرخاشگری، و طیف وسیعی از اختلالات هیجانی و رفتاری را برای کودک به همراه داشته باشد.
از تنبیه بدنی در موارد خاصی استفاده میشود
پهلوان نشان تأکید کرد: تنبیهها اگر بخواهند مؤثر باشند نباید جسمی و فیزیکی باشند مگر در مواقعی که یک آسیب جدی متوجه کودک میشود یا کودک ناخواسته آسیب جانی که به فرد دیگر یا به اموال و دارایی دیگران وارد میکند. مثلاً آتشافروزیهایی که برخی کودکان انجام میدهند یا بازیهای خطرناکی که میتواند حتی منجر به مرگ کودک یا فرد همسال او شود. یا برای بچههایی که سابقه مشکلات رفتاری مانند اوتیسم و کمتوانی ذهنی دارند، چون قوه ادراک آنان از لحاظ شناختی رشد پیدا نکرده است. در برخی مواقع از تنبیههای فیزیکی هم استفاده میشود. ولی در مواردی غیر از این، بیشتر توصیه میشود که از شیوه تنبیههای غیر جسمی مثل تقویت منفی، محرومسازی، تقویتهای مثبت و .. استفاده شود.
ما شکلهای مختلفی از تنبیه را داریم برای مثال شکلی از تنبیه میتواند به شکل تقویت منفی باشد.در شکل دیگر از تنبیه، کودک از موضوع مثبتی که برای او لذت یا خوشحالی به همراه داشته دور شود، یا در اختیار او قرار نمی دهیم. محرومیت سازی، تنبیههای غیرکلامی مانند سکوت یا پاسخ ندادن پدر یا مادر در موقعیتهای مدنظر آنها، شیوه های دیگری از تنبیه غیر جسمی هستند.
عوامل تأثیرگذار بر تنبیه کودکان
این روانشناس ادامه داد: برای آموزش مفاهیم خاص مانند نظم نخست باید منظور خود از نظم را برای کودک مشخص کنیم. به کودک نشان دهیم رعایت نظم میتواند پیامدهای مثبت به همراه داشته باشد و عدم رعایت آن میتواند به تنبیههای مانند محرومیت از امتیاز خاص منجر شود.
وی افزود: نکته دوم درباره مؤثر بودن تنبیهها این است که باید متناسب با کاری که کودک انجام داده یا نداده، تنبیه انجام شود. مثلاً اگر کودک درس خود را نخواند ما نمیتوانیم به او بگوییم که خوب من به تو قول داده بودم که آخر هفته تو را به شهربازی ببرم و الان نمیبرم. قولهایی که به کودک داده میشود اساساً باید اجرا شوند. در واقع در حال حاضر عدم اجرای این قول یک بیاعتمادی را در کودک ایجاد میکند. بنابراین تنبیه یا محرومیت مد نظر باید حول محور همان موضوع و یا در فاصلهی نزدیک به آن موقعیت و نه در روزهای آینده باشد.
پهلوان نشان خاطرنشان کرد: شدت تنبیهها باید متناسب با سن کودک در نظر گرفته شود مثلاً زمانی باید صحبت از محرومسازی شود که کودک کار اشتباهی را انجام داده است. این زمان بندی باید براساس سن کودک باشد یعنی اگر کودک 3 ساله است حدوداً بین 3 تا 6 دقیقه بعد از انجام کار خطا، تنبیه مناسب صورت گیرد.
این روانشناس گفت: توصیه ما این است که والدین بیشتر بر روی رفتارهای مثبت کودک تمرکز کنند که بتواند برای کودک تشویق به همراه داشته باشد. از این رو وقتی کودک خطایی انجام می دهد و در لحظه مورد تنبیه قرار میگیرد باید کوچکترین اتفاق مثبت را هم مورد تشویق قرار داد. این تشویقها میتواند تصدیق کلامی، تشویق اجتماعی و نظام اقتصاد ژتونی(پاداش دادن به کودک درقبال رفتارهای مطلوب) باشد. تا کودک برای انجام رفتارهای درست، انگیزه بیشتری پیدا کند. با این شیوه اگر کودک برای جبران اشتباه تلاشی انجام دهد. با استفاده از اقتصاد ژتونی میتواند یک تعدادی از آن مجازات و یا تنبیههایی که برای او در نظر گرفتهشده، را کاهش داد.
تأثیرات منفی تنبیه بدنی در کودکان
این روانشناسی درباره تأثیرات منفی تنبیه بدنی در کودکان گفت: تأثیرات آن را از منظر گوناگون میتوان بررسی کرد. این که کودک در چه بازه سنی قرار داشته باشد، یا جنس کودک چی باشد، یا کدام یک از والدین در چه موقعیت مکانی و زمانی این تنبیه را انجام داده باشند، متفاوت است. در قسمت اول یکی از تبعات این گونه از تنبیهات احساس شرم و نقص را در کودک به همراه میآورد که ممکن است نسبت به آن فرد تنبیهکننده پدر، مادر، مربی یا هر فرد دیگری، احساس ناکامی ایجاد شود که متعاقب آن میتواند خشم، پرخاشگری، و طیف وسیعی از اختلالات هیجانی و رفتاری را در ادامه برای کودک ایجاد کند.
پهلواننشان ادامه داد: یکی دیگر از واکنشهای که کودک در مقابل تنبیه بدنی میتواند انجام میدهد پرداختن به کارهایی است که والدین به آن حساس هستند. به این روش معمولا کودکان والدین خود را کنترل میکنند.
وی معتقد است: در فضای یادگیری مشاهدهای هم کودک یاد میگیرد که این یک شیوهای است که خانواده میتواند به وسیله آن به اهدافش برسد. بنابراین او هم در ارتباط با همسالان همجنس یا غیر همجنس خود و یا افرادی بزرگتر از خود میتواند به کار ببرد. شیوهای برای کسب توجه و به هدف رسیدن کودک از این منظر که دیگران را مجبور کند تا یکسری کارهایی را برای او انجام دهند.
این روانشناس تأکید کرد: غیر از موردی که گفته شد ما شاهد یک فاصلهگیری عاطفی هم در بچهها هستیم. اگر اولین شیوه خانواده وقتیکه کودک اشتباه یا خطایی را انجام می دهد، شیوه تنبیه فیزیکی و داد و بیدادهای همراه با آن باشد، باعث میشود که ویژگیهایی مانند صبر، تحمل ناکامی یا به تأخیر انداختن ارضای نیازها در بچهها با مسائل زیادی مواجهه شود که آسیبهای آن در دوران بعدی زندگی کودک هم برای ما کاملاً مشخص است. کودک از پدر و مادر خود فاصله میگیرد و خلأهای عاطفی زیادی برای او به وجود میآید و این موضوع خیلی مواقع باعث میشود که ارتباط ایمن کودک با منابع دلبستگی اولیه او مثل پدر و مادر هم دستخوش تغییر شود.
خشم، انزجار، تنفر، پرخاش، طیف وسیعی از هیجانهای منفی که میتواند برای کودک اتفاق بیافتد برای او عادی میشود و به ابعاد مختلف زندگی کودک هم سرایت پیدا میکند.
وی در ادامه گفت: خیلی وقتها ما با والدین مخصوصاً والدینی با حالت تکانشیتر یا سابقه اختلالات روانشناختی یا آستانه تحمل پایین صحبت میکنیم، میگویند که من در آن لحظه متوجه نشدم که چه اتفاقی افتاده است و بعد از آن هم پشیمان شدم. اما آن آسیبی که تنبیه بدنی حتی برای بار اول در ذهن یک کودک ایجاد کند، میتواند تبعات جبرانناپذیری را داشته باشد.
پهلواننشان خاطرنشان کرد: البته خود اختلالهای روانشناختی یا اختلال خاص والدین در این زمینه باید ارزیابی شود، تا در نظر گرفته شود که رفتار کودک چه طرحوارهای را در ذهن والدین فعال میکند که با اشتباه کودک خشم عجیب غریبی در مادر یا پدر فعال میشود که به طبع آن رفتار فیزیکی بر روی کودک انجام می گیرد.
اگر اولین شیوهی خانواده وقتیکه کودک اشتباه یا خطایی را انجام می دهد، شیوه تنبیه فیزیکی و دادو بیدادهای همراه با آن باشد باعث میشود که ویژگیهایی مانند صبر، تحمل ناکامی یا به تأخیر انداختن ارضای نیازها در بچهها با مسائل زیادی مواجهه شود که آسیبهای آن در دوران بعدی زندگی کودک هم برای ما کاملاً مشخص است. کودک از پدر و مادر خود فاصله میگیرد و خلأهای عاطفی زیادی برای او به وجود میآید و این موضوع خیلی مواقع باعث میشود که ارتباط ایمن کودک با منابع دلبستگی اولیه او مثل پدر و مادر هم دستخوش تغییر شود.
علت مقابله به مثل کودکان در تنبیه بدنی
این روانشناس کودک در پاسخ به سؤالی دربارهی اینکه چرا بچهها وقتی مورد تنبیه بدنی قرار میگیرند دقیقاً مقابله به مثل میکنند و همان رفتار را در مقابل والدین انجام میدهند، گفت: در سنین تقریباً 3تا 6 سالگی که کودکان در مرحله دوم روانشناختی خود هستند نیروی اراده در حال شکل گرفتن است. این نیروی اراده و آن مقاومت گراییها و منفیگراییهایی که کودکان دارند. باعث نه گفتن آنان میشود و در سطح جسمی هم کودک متوجه توانایی بدنی و ماهیچهای خود شده است و میخواهند در مقام عمل این توانایی را نشان دهد تا ببیند آیا دقیقاً میتوانند همان کار را انجام دهد.
پهلواننشان تأکید کرد: به هر حال منبع الهام کودک والدین هستند تصور آنها این است که اگر والد کاری را انجام میدهد این کار، درست است. بنابراین او هم امتحان میکند تا ببیند آن نتیجهای که والد میخواهد از کودک بگیرد کودک هم میتواند آن نتیجه را از والد بگیرد؟ به همین خاطر است که میگوییم از آنجایی که بچهها مشاهده کنندگان قوی هستند و تقریبا در 5 تا 6 سال اول زندگیشان هم این شخصیت روانی در حال شکل گیری است، اکیدا توصیه میشود تا جایی که امکان دارد، گفتگوی همدلانه بدون برانگیختگی احساس شرم و نقص در کودک اتفاق بیافتد تا هیجان کودک به شکل درستی بررسی شود. البته تنبیه اصولی مانند محرومیت، تقویت منفی، جداسازی یا شیوههای غیرکلامی با توجه به شرایط سنی و روشی صحیح میتواند یکی از روشهای کارآمد در تربیت کودک باشد.
این روانشناس در ادامه گفت: مسئله بعدی که به شدت توصیه میکنیم این است که خانوادهها انتظاراتشان را از کودکان در سطح متعارف، منطقی و مطلوب متناسب با سن، جنس و ویژگیهای تحولی کودکان قرار دهند، در کنار آن پیامدهایی که انجام یا عدم انجام آن رفتار، با شکلهای مختلف به کودک گفته شود.
اصرار کودکان بر درستی اشتباهی که انجام میدهند
پهلواننشان در پاسخ به سوال دیگری درباره مقاومت کودکان و اصرار آنها بر اشتباه نبودن کارشان اظهار کرد: دلایل زیادی باعث میشود که کودک اصرار بر درست بودن کار خود داشته باشد. اگر کودک در بازه سنی 3 تا 6 سال باشد این مقاومت و منفیگرایی اساسا جزو شاخصههای تحولی او است. والدین باید از شیوههای دیگر و به شکل غیر مستقیم مانند استفاده از کارتونها، قصهها، نمایش ها و بازی با عروسکها، سعی کنند آن مفهوم را آموزش دهند.
وی ادامه داد: از دلایل دیگری که باعث میشود بچهها اشتباهات خود را نپذیرند این است که کودک در فضای ذهنی خود این داده را دارد که من اگر الان به اشتباه خود اقرار کنم کتک میخورم چون قبلتر از این هم همین موضوع اتفاق افتاده است.
این روانشناس کودک گفت: اساسا والدین در تنبیههای خود به دنبال راهحل مسئله نیستند بلکه به دنبال آن هستند که آن احساس شرم و نقص در کودک بالا بیاد و به او بقبولانیم که تو مقصر هستی. در صورتی که صورت مسئله اصلی ما باید آن اتفاق باشد. زمانی که کودک دارد به چهره والدین نگاه میکند و میبیند که این والدین بسیار برافروخته هستند و شاید ابزار خاصی هم در دست داشته باشند. مسلما از پذیرفتن اشتباه خود اجتناب میکند. از سوی دیگر در دورهای که کودک استقلالورزی را تجربه میکند، آن احساس شرم برای او آزار دهنده است. بنابراین شاید بهتر باشد در موقعیتی که هم والد عصبانی است و هم کودک پذیرا نیست. شروع به تنبیه کردن یا شکافتن مسئله نکنیم و اجازه دهیم کمی زمان بگذرد تا بار هیجانی فروکش کند.
وی در پایان با تاکید بر اینکه باید والدین تمرکز خود را روی خود اتفاق بگذارند. تصریح کرد: بچهها متمرکز بر حال هستند و آیندهنگری ندارند. ممکن است کاری را هم به اشتباه انجام بدهند. ولی واقعاً نیت عامدانهای نبوده است. به این دلیل بعضی وقتها کودکان میگویند که من نمیدانستم که این اتفاق میافتد و فقط میخواستم تجربه کنم. از این رو ما باید بر روی گفتوگوی همدلانهای با کودک تمرکز کنیم و ببینیم که کودک در آن لحظه چگونه فکر میکرده و چه احساسی را داشته و چه هیجانی را تجربه کرده است.
انتهای پیام